اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجهِ و توشه، گِردهای بیش نبود. چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گِرده مخاصمت رفت. تا آخرالأمر بر آن قرار گرفت هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گِرده خوردن اولیٰ تر.
قلمرو فکری:
روزی سه جانور شتر، گرگ و روباهی همراه هم به سفر رفتند و تنها آذوقهشان، یک قرص نان بود. بعد از اینکه مسافتی را رفتند، خسته شدند و کنار جوی آبی نشستند تا استراحت کنند و به خاطر خوردن قرص نان بینشان اختلاف افتاد. سرانجام اینگونه تصمیم گرفتند که هر کس از دیگران سن بیشتری داشته باشد برای خوردن نان شایستهتر در نظر گرفته شود. (بزرگتر از لحاظ سنی حق بیشتری داشته باشد.)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اشتر |
کاربرد پیشین شتر |
وجه |
سرمایه، پول، نقدینه |
گرده |
قرص نان، نوعی نان |
مخاصمت |
دشمنی، خصومت |
آخرالامر |
سرانجام |
به زاد بیشتر |
سالمندتر |
اولیٰ تر |
شایسته تر |
||
مصاحبت |
هم نشینی، هم صحبت داشتن، همسخنی |
||
زاد |
توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه می برند |
اولیٰ تر ß با آنکه «اولیٰ» خود صفت تفضیلی است، در گذشته به آن «تر» افزوده اند
«بدین گِرده خوردن اولیٰ تر» ß حذف فعل «باشد» به قرینۀ معنوی
قلمرو ادبی:
«آب» در عبارت «لب آب» ß مجاز از جوی آب
پیام:
تقدّم و اولویت سالمندان
گرگ گفت: «پیش از آنکه خدای – تعالی – این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیشتر مادرم بزاد!» روباه گفت: «راست می گویی؛ من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می داشتم و مادرت را اعانت می کردم!»
اشتر چون مقالات گرگ و روباه بر آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گِرده بر گرفت و بخورد و گفت: «هر که مرا ببیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلانترم و جهان از شما زیادت دیدهام و بار بیشتر کشیدهام!»
قلمرو فکری:
گرگ گفت: هفت روز قبل از آنکه خدای بلندمرتبه این جهان را بیافریند مادرم مرا به دنیا آورد. روباه هم گفت: تو راست می گویی، چون من آن شب آنجا بودم و چراغی برای شما گرفته بودم و به مادرت کمک می کردم!
شتر چون گفتگوی روباه و گرگ را بدین گونه شنید، گردنش را دراز کرد و نان را خورد و چنین گفت: هر که هیکل مرا ببیند، تصدیق خواهد کرد که سن و سال من از همۀ شما بیشتر است و به خوردن قرص نان، شایسته ترم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیشتر |
قبل تر |
اعانت |
یاری دادن، یاری |
کلان |
دارای سن بیشتر، بزرگ |
زیادت |
بیشتر |
مقالات |
جمعِ مقالت، گفتارها، سخنان |
||
فراداشتن |
بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه داشتن |
تعالی ß جمله معترضه
«را» در عبارت «شما را چراغ فرا داشتم» ß حرف اضافه
قلمرو ادبی:
جهان زیادت دیدن ß کنایه ازبا تجربه بودن
دیده ام و کشیده ام ß سجع
کتابی است از محمد بن علی ظهیری سمرقندی به زبان فارسی، که در نیمه اول قرن هفتم هجری نوشته شده است. این کتاب در قالب حکایتها و قصه های کوتاه درباره علم اداره مملکت و رفتار با رعیت داست.